دسته
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 33607
تعداد نوشته ها : 15
تعداد نظرات : 4
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


چیست این کوزه ی تن ِ محصور ِ ما !
واند آن « آب ِ حواس شور ما » !

ای خداوند این خُم و کوزه ی مرا
در پذیر از « فضل الله اشتری »

کوزه ای با پنج لوله ، پنج حس
پاک دار این آب را از هر نجس

تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر
تا بگیرد کوزۀ ما خوی بحر

بیایید به انسان بنگریم و به انسان بیندیشیم ، که اندیشیدن سرآغاز هر تلاشی است.
بیایید انسان را آن گونه که می تواند باشد، نه آنگونه که هست ، مطرح کنیم.
بیایید با دیدی وسیع تر و ابعادی گسترده تر به حیات آدمی بنگریم.
بیایید از بازیگری های چند گانه ی خود در قلمرو هستی بکاهیم تا به تماشاگری حیات واقعی انسان ها بپردازیم.

بیایید تا قبل از اینکه طومار حیاتمان برچیده شود کمی هم در باره ی حقیقت حیات و مرگ بیندیشیم .
مگر نه اینست که به هر چه بیندیشیم در قلمرو زندگی است، پس چرا در باره ی « خود ِ زندگی » نمی اندیشیم ؟!
براستی عجیب است که انسان به همه چیز می اندیشد جز به زندگی خودش .

اگر حیات را جدی می گرفتیم و در جستجوی یافتن فلسفه ای برای آن می بودیم.
اگر « هدف ِ زندگی » را « وسیله ی زندگی » تلقی نمی کردیم و شئون زندگی را نیز هدف قرار نمی دادیم.
اگر می کوشیدیم تا فلسفۀ حیات را پشتوانه ای برای « وجدان و امور درونی » - که سرآغاز هر گونه انسان سازی است - قرار دهیم .

اگر ماده و ماده گرائی را « منشاء هر گونه تلاش فکری و عملی » نمی دانستیم .
اگر نمی کوشیدیم تا تمامی جهات و مظاهر زندگی را با « اصالت ماده » توجیه کنیم .

اگر متفکرین بزرگ تاریخ می کوشیدند تا « طعم واقعی ِ حیات ِ ایده آل » را به انسان های نابسامان قرون و اعصار بچشانند.
اگر دمی به خود می آمدیم و این چنین با اصول ثابت طبیعت انسانی ، که در قلمروهای سه گانه ی« فردی ، اجتماعی و الهی » قرار گرفته و جلوه گاه حیات اصیل آدمی است ، بازی نمی کردیم .

و اگر انسان در سیر تاریخ می کوشید تا حیات ایده آل را برای خود مطرح کند
، هرگز با این همه بن بست برخورد نمی کرد :
بن بست اضطراب ،
نابسامانی های فکری و روانی،
فقر و جنایت و ...

پژوهشگران علوم اجتماعی کوشیده اند تا تمامی مسائل فوق را با مبانی افتصادی و اجتماعی « توجیه » کنند.
اما اگر این دانشمندان زحمتی به خود می دادند و به بررسی « طبیعت ِ انسانی » و « امکانات وجودی انسان » می پرداختند ،
در می یافتند که منشاء بسیاری از نابسامانی های فردی و اجتماعی به این موضوع مربوط است که :
انسان امروزی نمی داند اصلا چرا و برای چه زندگی می کند؟ از کجا آمده و برای چه آمده و به کجا می رود.

آیا مگر سوالاتی اصیل تر از این سوالات هم یافت می شود؟
از کجا آمده ایم ؟
برای چه آمده ایم ؟
به کجا می رویم ؟

سوال اول مربوط به «منشاء زندگی » ،
سوال دوم مربوط به «فلسفۀ زندگی» ،
و سوال سوم مربوط به « سرانجام زندگی » یا « فلسفۀ مرگ » است
دسته ها :
چهارشنبه بیست و سوم 11 1387
X